فصلهاي چهارگانه كدامند؟
ما هي الفصول الأربعة؟
فصلهاي چهارگانه عبارتند از بهار، تابستان، پاييز و زمستان
الفصول
الأربعة هي الربيع، الصّيف، الخريف و الشّتاء
چه وقت فصل بهار آغاز مي شود؟
متي يبدأ فصل الرّييع؟
فصل بهار روزاول ماه فروردين آغاز مي شود.
يبدأ فصل الرّبيع في اليوم الأول من شهر فروردين
بعد از تابستان كدام فصل شروع مي شود؟
أيّ فصلٍ يبدأ بعد فصل الصّيف؟
هوا در تابستان و زمستان چگونه است؟
كيف المُناخُ في الصّيف و الشّتاء؟
هوا در تابستان گرم است و در زمستان سرد.
المناخُ في الصّيف حارٍّ و في الشّتاء باردٌ.
كَي برف مي بارد؟
متي يسقطُ الثّلجُ و ينزل المطرُ؟
در دو فصل زمستان و بهار برف و باران مي بارد.
يسقط الثّلج و ينزل المطرُ في فصلي الشّتاء و الربيع.
فصل بهار شامل چه ماههايي مي شود؟
أيُ الأشهر يحويها فصل الربيع؟
بهار شامل فروردين و ارديبهشت و خرداد است.
يحوي الربيع فروردين و ارديبهشت و خرداد.
فصل پاييز شامل چه ماههايي است؟
ماذا يضمُّ فصل الخريف؟
فصل پاييز شامل ماههاي مهر و آبان و آذر است.
يضمّ فصل الخريف ( مهر و آبان و آذر )
كَي هوا معتدل مي شود؟
متي يعتدلُ المناخُ؟
در بهار هوا معتدل مي شود.
يعتدل المناخُ في الرّبيع.
چه وقت درختان و شكوفه مي دهند؟
متي تزدهرُ الأشجارُ؟
در بهار درختان شكوفه مي دهند.
تزدهرُ الأشجارُ في الرّبيع.
سال 12 ماه است.
تضمّ السنة اثني عشر شهراً.
ماه 30 روز است.
يضمّ الشهرُ ثلاثين يوماً.
روز 24 ساعت است.
يضمُ اليوم اربعاً و عشرين ساعةً.
ماه 4 هفته است.
يضمّ الشّهر اربعة اسابيعَ
هفته هفت روز است.
يضمُ الأسبوع سبعة ايام ٍ
.
روزهاي هفته عبارتند از: شنبه، يكشنبه، دو شنبه، سه شنبه، چهار شنبه، پنجشنبه و جمعه.
ايّام الأسبوع هي ( السّبت، الأحد، الإثنَين، الثلاثاء، الأربعاء، الخميس و الجُمُعة. )
كَي از خواب بيدار مي شوي؟
متي تستيقظُ من النّوم؟
صبح زود از خواب بيدار مي شوم.
استيقظ من النّوم صباحاً مُبكّراً.
كدام روز تعطيل است.
أيّ يوم عطلة؟
روز جمعه روز تعطيل است.
يوم الجمعة يوم العطلة .
مي خواهم به بازار بروم
أريد أن أذهب الي السّوق
هوا گرم است سوار ماشين مي شوم.
المناخُ حارٌّ أركب علي السيارة.
بعد از خريد به نمايشگاه كتاب خواهم رفت.
سأذهب الي معرض الكتاب بعد شراء.
بايد به اداره پست هم بروم.
عليّ أن أذهب الي دائرة البريد أيضاً.
سپس به بانك مي روم و پول مي آورم و با آن يك دست لباس مي خرم.
ثم اذهب الي المصرف و أتسلم النقود و أشتري بها بدلةً.
اين دوستم است، مي آيد از او مي پرسم (( پيراهنت را از كجا خريده اي؟ ))
هذا صديقي، يجئ، أسأل منه (( أين اشتريتَ قميصك؟ ))
سلام دوست من! اين پيراهن را از كجا خريده اي؟
السلام عليك يا صديقي! أين اشتريتَ قميصك؟
آن را از بازار پيراهن فروشان خريده ام.
اشتريته من سوق بائعي الأقمصة.
در بازار پيراهن فروشان چه چيزهايي يافت مي شود؟
ماذا يُوجد من سوق بائعي الأقمصة؟
در آنجا مي تواني كت، شلوار، كفش، پالتو، شال گردن و ... بخري.
تستطيع أن تشتري هناك السّترة، البنطلون، الحذاء، المعطف، الوشاح و ... .
آيا مي خواهي به تنهايي به بازار بروي؟
هل تريد أن تذهب الي السّوق وحدك؟
نه، با مادرم به بازار مي روم.
لا، اذهب الي السّوق مع أُميّ.
ببخشيد، قيمت اين پيراهن چقدر است؟
عفواً، كم سِعر هذا القميص؟
قيمت آن پيراهن گران است اما قيمت اين پيراهن ارزانتر است.
سعر ذالك القميص باهضٌ لكن سعرُ هذا القميص أرخصُ.
متشكرم، آن را نمي پسندم.
شكراً، لا إستحسنهُ.
سه متر از اين پارچه به من بده.
أعطني ثلاثة أمتارٍ من هذا القماش.
بفرما، مباركت باشد.
تفضل، لك مبروكٌ.
آيا اين پارچه آب مي رود؟
أ ينكمش هذا القماش؟
نه، اين پارچه آب نمي رود.
لا، هذا القماش لا ينكمش.
آن پارچه را بده ببينم.
أعطني ذالك القماش لأراهُ.
بفرما برادر، اين بهترين پارچه است.
تفضل سيدي، هذا من أحسن الأقمشة.
اتمنى تستفيدون
ما هي الفصول الأربعة؟
فصلهاي چهارگانه عبارتند از بهار، تابستان، پاييز و زمستان
الفصول
الأربعة هي الربيع، الصّيف، الخريف و الشّتاء
چه وقت فصل بهار آغاز مي شود؟
متي يبدأ فصل الرّييع؟
فصل بهار روزاول ماه فروردين آغاز مي شود.
يبدأ فصل الرّبيع في اليوم الأول من شهر فروردين
بعد از تابستان كدام فصل شروع مي شود؟
أيّ فصلٍ يبدأ بعد فصل الصّيف؟
هوا در تابستان و زمستان چگونه است؟
كيف المُناخُ في الصّيف و الشّتاء؟
هوا در تابستان گرم است و در زمستان سرد.
المناخُ في الصّيف حارٍّ و في الشّتاء باردٌ.
كَي برف مي بارد؟
متي يسقطُ الثّلجُ و ينزل المطرُ؟
در دو فصل زمستان و بهار برف و باران مي بارد.
يسقط الثّلج و ينزل المطرُ في فصلي الشّتاء و الربيع.
فصل بهار شامل چه ماههايي مي شود؟
أيُ الأشهر يحويها فصل الربيع؟
بهار شامل فروردين و ارديبهشت و خرداد است.
يحوي الربيع فروردين و ارديبهشت و خرداد.
فصل پاييز شامل چه ماههايي است؟
ماذا يضمُّ فصل الخريف؟
فصل پاييز شامل ماههاي مهر و آبان و آذر است.
يضمّ فصل الخريف ( مهر و آبان و آذر )
كَي هوا معتدل مي شود؟
متي يعتدلُ المناخُ؟
در بهار هوا معتدل مي شود.
يعتدل المناخُ في الرّبيع.
چه وقت درختان و شكوفه مي دهند؟
متي تزدهرُ الأشجارُ؟
در بهار درختان شكوفه مي دهند.
تزدهرُ الأشجارُ في الرّبيع.
سال 12 ماه است.
تضمّ السنة اثني عشر شهراً.
ماه 30 روز است.
يضمّ الشهرُ ثلاثين يوماً.
روز 24 ساعت است.
يضمُ اليوم اربعاً و عشرين ساعةً.
ماه 4 هفته است.
يضمّ الشّهر اربعة اسابيعَ
هفته هفت روز است.
يضمُ الأسبوع سبعة ايام ٍ
.
روزهاي هفته عبارتند از: شنبه، يكشنبه، دو شنبه، سه شنبه، چهار شنبه، پنجشنبه و جمعه.
ايّام الأسبوع هي ( السّبت، الأحد، الإثنَين، الثلاثاء، الأربعاء، الخميس و الجُمُعة. )
كَي از خواب بيدار مي شوي؟
متي تستيقظُ من النّوم؟
صبح زود از خواب بيدار مي شوم.
استيقظ من النّوم صباحاً مُبكّراً.
كدام روز تعطيل است.
أيّ يوم عطلة؟
روز جمعه روز تعطيل است.
يوم الجمعة يوم العطلة .
مي خواهم به بازار بروم
أريد أن أذهب الي السّوق
هوا گرم است سوار ماشين مي شوم.
المناخُ حارٌّ أركب علي السيارة.
بعد از خريد به نمايشگاه كتاب خواهم رفت.
سأذهب الي معرض الكتاب بعد شراء.
بايد به اداره پست هم بروم.
عليّ أن أذهب الي دائرة البريد أيضاً.
سپس به بانك مي روم و پول مي آورم و با آن يك دست لباس مي خرم.
ثم اذهب الي المصرف و أتسلم النقود و أشتري بها بدلةً.
اين دوستم است، مي آيد از او مي پرسم (( پيراهنت را از كجا خريده اي؟ ))
هذا صديقي، يجئ، أسأل منه (( أين اشتريتَ قميصك؟ ))
سلام دوست من! اين پيراهن را از كجا خريده اي؟
السلام عليك يا صديقي! أين اشتريتَ قميصك؟
آن را از بازار پيراهن فروشان خريده ام.
اشتريته من سوق بائعي الأقمصة.
در بازار پيراهن فروشان چه چيزهايي يافت مي شود؟
ماذا يُوجد من سوق بائعي الأقمصة؟
در آنجا مي تواني كت، شلوار، كفش، پالتو، شال گردن و ... بخري.
تستطيع أن تشتري هناك السّترة، البنطلون، الحذاء، المعطف، الوشاح و ... .
آيا مي خواهي به تنهايي به بازار بروي؟
هل تريد أن تذهب الي السّوق وحدك؟
نه، با مادرم به بازار مي روم.
لا، اذهب الي السّوق مع أُميّ.
ببخشيد، قيمت اين پيراهن چقدر است؟
عفواً، كم سِعر هذا القميص؟
قيمت آن پيراهن گران است اما قيمت اين پيراهن ارزانتر است.
سعر ذالك القميص باهضٌ لكن سعرُ هذا القميص أرخصُ.
متشكرم، آن را نمي پسندم.
شكراً، لا إستحسنهُ.
سه متر از اين پارچه به من بده.
أعطني ثلاثة أمتارٍ من هذا القماش.
بفرما، مباركت باشد.
تفضل، لك مبروكٌ.
آيا اين پارچه آب مي رود؟
أ ينكمش هذا القماش؟
نه، اين پارچه آب نمي رود.
لا، هذا القماش لا ينكمش.
آن پارچه را بده ببينم.
أعطني ذالك القماش لأراهُ.
بفرما برادر، اين بهترين پارچه است.
تفضل سيدي، هذا من أحسن الأقمشة.
اتمنى تستفيدون
تعليق